عشقولانه


عاشقانه ترین

مطلبهای زیبا

وقتی عصبانی هستید مواظب حرف زدنتان باشید

عصبانیت شما فروکش خواهد کرد

ولی حرفهایتان یک جایی باقی می مانند

برای همیشه . . ..
زیباترین ستایش ها نثار کسی که کاستی ها و لغزش هایم را میداند
و باز هم دوستم دارد….
.
.
.
سنگ هایی که به دیوار فراق تو زدم
کعبه میشد من
اگر خانه بنا می کردم …
.
.
.
بهانه های دنیا تو را از یادم نخواهد برد…
من تو را در قلبم دارم
نه در دنیا …
.
.
.
دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد
من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
.
.
.
لمس کن کلماتی را
که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست…
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد…
لمس کن نوشته هایی را
که لمس ناشدنیست و عریان…
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را
که خیس اشک است و پر شیار…
لمس کن لحظه هایم را…
تویی که می دانی من چگونه
عاشقت هستم٬
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن…
همیشه عاشقت میمانم
دوستت دارم ای بهترین بهانه ام
.
.
.
خیال بوسه ای که اینجا
جا گذاشتی اش ،
بر لبانم سنگینی می کند …
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟
.
.
.
هر شعر
گریز از یک گناه بود
هر فریاد
گریز
از یک درد
و هر عشق
گریز از یک تنهایی عمیق
افسوس که تو
هیچ گریزگاهی نداشتی…!
.
.
.
با تو بوده ام ، همیشه و در همه جا
با تو نفس کشیده ام ، با چشمان تو دیده ام
مرا از تو گریزی نیست
چنانکه جسم را از روح و زمین را از آسمان و درخت را از آفتاب
تو دلیل من برای حیات بودی و هستی
و چنان با این دلیل زیسته ام که باور کرده ام
علت بودن من تو هستی
پاسخ من به آغاز و پایان زندگی این است
« همیشه با تو »
.
.
.
به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس…
.
.
.
اگر سرت رو روی سینه ام بگذاری
هیچ صدایی نخواهی شنید …
قلبِ من طاقت این همه خوشبختی رو نداره !

میدانی تنهایی کجایش درد دارد !؟

“انکارش” . . .

.

.

.

با گفتن : “عزیزم جایت خالیست”

نه جای من پر می شود و نه از عمق شادی هایت کمتر

فقط دلخوش می شوم که هنوز بود و نبودم برایت مهم است . . .

.

.

.

سلامِ مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود

بپرس چگونه شب ها را  آسوده می خوابد . . . ؟

.

.

.

فرهاد میدانست صد سال نمیتواند کوه را بکند

فقط میخواست یک عُمر اسمش را با “شیرین” بیاورند . . .

.

.

.

حضور آرامت مدتهاست در کنارم نیست

ولی یاد تو مهمان همیشگی قلبم است . . .

.

.

.

من می بافم … او نیز می بافد …

من برای او کلاه تا سرش را گرم کنم

او برای من دروغ تا دلم را گرم کند . . .

.

.

.

تو که عشقو تو ویرونی ندیدی / شب سر در گریبونی ندیدی

نمی دونی چه دردی داره دوری / تو که رنگ پریشونی ندیدی . . .

.

.

.

اینجا بجز دوری تو

چیزی بمن نزدیک نیست . . .

.

.

.

من وجودم به تو مدیون و دلم مامن توست / آرزویم نظری روی تو و دیدن توست

من اگر دور ز تو هستم و دلتنگ شدم / با صدای خوش تو غرق در آهنگ شدم . . .

.

.

.

لعنتی

تمام این مدت دل داشتی و حکم لازم نکردی!؟

.

.

.

کاش خبر از این دل تنگم داشتی / کاش خبر از غصه و آهم داشتی

این دل شده مبتلا به تو ای دوست / کاش مرهمی برای دردش داشتی . . .

.

.

.

محبت چشمه ایست از جنس نور / هم ارادت هم سلام از راه دور . . .

 

.

.

.

تا زمانی که دلم پیش خدا پر نکشد / تا زمانی که اجل خط و نشانی نکشد

دارمت دوست به حدی که خدا می داند / راز این قصه ، فقط باد صبا می داند . . .

.

.

.

شاخه گل رزی که در زمان حیات به کسی می دهید

به مراتب بهتر از یک دسته گل ارکیده ای است که روی سنگ قبر او می گذارید . . .

.

.

.

بر همان عهد که با یاد و خیالت بستم

یاد من هم نکنی باز به یادت هستم  . . .

.

.

.

چه غریبند دوستت دارم هایی که نوشته میشوند ولی خوانده نمیشوند . . .

.

.

.

سالهاست که معنای این را نفهمیده ام

“رفت و آمد”

یا

“آمد‌ و رفت” ؟

آدمها می‌روند که برگردند ، یا می‌آیند که بروند . . . ؟

.

.

.

نم نم عشقت را با دریا محبت دیگران عوض نمیکنم  . . .

.

.

.

دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …

اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .

.

.

.

توی دنیا آدمهای زیادی رو تختهای دونفره میخوابن

اما قشنگ اینه که بعضی آدمها روی تختهای یک نفره بیاد هم بیدارن . . .

.

.

.

بعد رفتنت دوچیز مرا گریاند،یکی رفتن بی بهانه ات و دیگری ماندن بیهوده خودم

.

.

.

خدایا

دیگر میترسم از آدم هایی که عاشق نمیشوند

ولی عاشق کردن را خوب بلد اند . . .
.
 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 5 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:53 توسط تینا| |


Power By: LoxBlog.Com