عاشقانه ترین

مطلبهای زیبا

حکایت وقت رسیدن مرگ

آقاهه نشسته بود، داشت تلویزیون می دید که یهو مرگ اومد پیشش...
مرگ گفت: الان نوبت توست که ببرمت...
مرد یه کم آشفته شد و گفت: داداش! اگه راه داره بی خیال ما شو، بذار واسه بعد.
مرگ گفت: نه، اصلا راه نداره. همه چیز طبق برنامه است. طبق لیستِ من، الان نوبت توست.
مرد گفت: حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره، بعد جونمو بگیر.

مرگ قبول کرد و مرد رفت تا شربت بیاره... توی شربت 2 تا قرص خواب آور انداخت... مرگ وقتی شربت رو خورد، به خواب عمیقی فرو رفت... مرد وقتی مرگ خواب بود، لیست رو برداشت، اسمش رو پاک کرد و نوشت آخر لیست! و منتظر شد تا مرگ بیدار شه...

مرگ وقتی بیدار شد گفت: دمت گرم داداش! حسابی حال دادی، خستگیم در رفت... به خاطر این محبتت من هم بی خیال تو می شم و می رم از آخر شروع به جون گرفتن می کنم!

نتیجه اخلاقی:
سر هر کسی رو می شه کلاه گذاشت الا سر مرگ... 

نوشته شده در دو شنبه 30 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:25 توسط تینا| |

سبب منم که می شکنم اما حرفی نمی زنم
اگه هیچ کس برام نموند ، واسه اینه که سبب منم

کاش بدونی ماتم دنیام ، بی تو فقط گریه می خوام
کی می دونه این حسرت ها ، چه کرده با روز و شبام
تو زندگیم یه دنیایی ، یه کابوسم ، تو رویایی
یه پاییزم ، تو بهاری ، من یه مرداب ، تو دریایی

از این گریه چه می دونی ، نه دردمی ، نه درمونی
به چه امید می خوای باشی که پیش دردهام بمونی
تو زندگیم یه دنیایی ، یه کابوسم ، تو رویایی
یه پاییزم ، تو بهاری ، من یه مرداب ، تو دریایی

سبب منم که می شکنم اما حرفی نمی زنم
اگه هیچ کس برام نموند ، واسه اینه که سبب منم
سبب منم که می شکنم اما حرفی نمی زنم
اگه هیچ کس برام نموند ، واسه اینه که سبب منم


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:23 توسط تینا| |

دلم برای یک نفر تنگ است…
نه میدانم نامش چیست…
و نه میدانم چه می کند…
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم…
رنگ موهایش را نمی دانم…
لبخندش را هم…
فقط میدانم که باید باشد و نیست…
.
.
.
یاد گرفتـــه ام
انسان مدرنـــی باشــــم
و هــر بار که دلتنـــــــگ میشــــوم
بـه جای بغـــــض و اشــــک
تنهـــا به این جملـــه اکتفــا کنـــم کــه
هوای بـــد ایــن روزهــا
آدم را افســــــــرده میکنـد ..!
.
.
.
گاهی شعر سراغم را میگیرد ٬ گاهی هوای تو
تفاوتی نمیکند ، هر دو ختم میشوید به دلتنگی من
.
.
.
همیشــــه دلتنگی
به خاطر نبـــــــودن شخصی نیست
گاه به علت حضور کسی در کنارت استـــــــ
که حواسش به تــــــــو نیستــــــــ
.
.
.
کــــــــــاش
روزهــــــــــــای دلتنگی ِ مـــــــــن
مثل ِ “دوست داشتن های” تو کوتاه می شد
کــــــــــاش…
.

اس ام اس های قشنگ دلتنگی در ادامــه مطلب 


ادامه مطلب
نوشته شده در جمعه 27 بهمن 1391برچسب:,ساعت 18:6 توسط تینا| |

گاه می رویم تا برسیم.
کجایش را نمی ‌دانیم.

فقط می‌ رویم تا برسیم ...



بی خبر از آنکه همیشه رفتن راه رسیدن نیست.
گاه برای رسیدن باید نرفت، باید ایستاد و نگریست.
باید دید، شاید رسیده ای و ادامه دادن فقط دورت کند.
باید ایستاد و نگریست به مسیر طی شده ...



گاه رسیده ای و نمی‌ دانی
و گاه در ابتدای راهی و گمان می کنی رسیده ای
مهم رسیدن نیست، مهم آغاز است
که گاهی هیچ روی نمی دهد
و گاهی می شود بدون آنكه خواسته باشی!



پدرم می گفت تصمیم نگیر!
و اگر گرفتی آغاز را به تأخیر انداختن، نرسیدن است
اما گاهی آغاز نکردنِ یک مسیر بهترین راه رسیدن است



گاه حتی لازم است بعد از نمازت بنشینی و فکر کنی،
ببینی كه ورای باورهایت چیست؟
ترس یا اشتیاق یا حقیقت؟



گاهی هم درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را نوازش کنی و غذا بدهی؛
ببینی هنوز از طبیعت چیزی در وجودت هست یا نه؟


یا پای کامپیوترت نباشی، گوگل و یاهو و فلان را بی‌خیال شوی
با خانواده ات دور هم بنشینید، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و
ببینی زندگی فقط همین صفحه نمایش و فضای مجازی نیست ...



شاید هم بخشی از حقوقت را بدهی به یک انسان محتاج تا ببینی
در تقسیم عشق در نهایت تو برنده ای یا بازنده؟


لازم است گاهی عیسی باشی
ایوب باشی
و بالاخره لازم است گاهی از خود بیرون آیی و
از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و با خود بگویی:
سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم ...
آیا ارزشش را داشت؟


سپس کم کم یاد می ‌گیری
که حتی نور خورشید هم سوزاننده است اگر زیاد آفتاب بگیری
می آموزی كه باید در باغ خود گل پرورش دهی
نه آنكه منتظر کسی باشی تا برایت گلی بیاورد.
یاد می ‌گیری که می‌ توانی تحمل کنی که در خداحافظی محکم باشی
و یاد می گیری که بیش از آنكه تصور می كردی خودت و عمرت ارزش دارد 

نوشته شده در سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:56 توسط تینا| |

کلافه کرده ای مرا . . .
چرا همیشه لبخندهایت از نوشته های من زیباتر است؟
.
.
.
تنهـا برنامه اے کــه تـِکرارش
آرزوےِ هر روز مـَن استـــ
پـَخشِ زنده ےِ
نگـاهِ توستــ … هَمیـن…
.
.
.
بـه شـــوق ِ دیــــدارت …
چه آب و جـارویــی
راه انـــداخــتــه انـــد !
چشـم هـا و مـژه هـایـم …
.
.
.
زنـــدگی بهانه استـــ
من هوا را به امید
همنفسی
با تو
تنفس می کنم
.
.
.
بیا یک خط زیر قانون خط های موازی بنویسیم :
“دو خط موازی هیچوقت به هم نمی رسند اما این دلیل نمی شود همدیگر را دوست نداشته باشند”
.

سایر جملات زیبا در ادامــه مطلب 


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 16 بهمن 1391برچسب:,ساعت 12:10 توسط تینا| |

اگه زندگیم در یه کاسه آب خلاصه می شد
اونو بدرقه راهت می کردم…

::
::

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد
هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود …

::
::

در دل دردیست از تو پنهان که مپرس
تنگ آمده چندان دلم از جان که مپرس
با این همه حال و در چنین تنگدلی
جا کرده محبت تو چندان که مپرس . . .

::

::

در قید غمم، خاطر آزاد کجایی؟
تنگ است دلم، قوت فریاد کجایی؟
با آنکه ز ما یاد نکردی..
ای آنکه نرفتی دمی از یاد کجایی؟

::
::

شکر خدا نشد که عاشقت شوم
تقدیر این نبود که من لایقت شوم
یاد توا کنار دلم چال کرده ام
تا بیخیال تو و هق هق ات شوم

::
::

گرچه از فاصله ی ماه ز من دورتری
ولی انگاه همین جا و همین دور و بری
ماه می تابد و انگار تویی می خندی
باد می آید و انگار تویی می گذری . . .

::
::

وقتی خداحافظی میکنیم
چــه انـرژی عـظیـمی مـی خواهـد کـنترل اولین قـطره اشک بـرای نـچکیـدن . . .

::
::

اشک خیمه زده بر صفحه ی چشم نگرانم
چنـد روزیسـت که دلواپسـم و بـد نگرانم
کوچه از رهگذر سرد غمت زار و گرفته ست
شب بی تابش ماه روی تو برده امانم . . .

::
::

احساس تو چون طراوت باران است
بر زخم شکوفه های گل درمان است
هر وقت که در هوای تو می چرخم
انگار نفس کشیدنم آسان است . . .

::
::

من نه سکوت میکنم نه فال عشق از برم
فقط به تو خیره شدم ، من از تو هم ساده ترم
تو خوب میفهمی مرا وقتی پر از بهانه ام
ببین برای ماندنت چقدر عاشقانه ام . . .

::
::

بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
یا آن که گدایی محبت شده باشد
خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است،
بگذار که آیینه نفرت شده باشد . . .

::
::

انسانهای پاک و ساده را با تمام وجود دوست دارم
همانهایی که بدی هیچکس را باور ندارند
همانهایی که برای همه لبخند میزنند
همانهایی که بوی ناب “آدم” میدهند
و من باور دارم که وجود نازنینت شایسته دوست داشتن است . . .

::

تا چند نظر به روی مهتاب کنم / خود را به هوای دیدنت آب کنم
یک قطعه ی عکس خود برایم بفرست / تا در دل بیقرار خود ، قاب کنم . . .

::
::

این روزها هوای مرا نداری ، خفه نمیشوی ؟ بی هوای من !

::
::

خواب دیدم که دلم بند تو بود / خواب من تعبیر لبخند تو بود
تو به سان گل شدی اوج شکوه / نبض من ، در ساقه آوند تو بود . . .

::
::

باز هم از یاد تو ، شعله به پا خواسته / آتش سرخش ز نور ، قلب من آراسته
زردی روی مرا ، نیک تماشا نما / شمع وجود من از دوری تو کاسته . . .

::
::

دل صدچاک ما را تیغ ترحم بدرید / دل ما را به همان قیمت ارزان بخرید
دل من گرچه شکسته ، گوهری ناب شده / عشق در قلب تو آن تحفه ی نایاب شده .

::
::

زندگی چیدن سیبی است که یاید چید و رفت
زندگی تکرار پاییز است که باید دید و رفت
زندگی رودی است جاری هر که آمد
کوزه ای شادمان پر کرد و مشتی آب نوشید و رفت
قاصدک ? این کولی خانه بدوش روزگار
کوچه گردیهای خود را زندگی نامید و رفت . . .

::
::

قلبم فدای عزیزی که دنیایی از دلتنگی را به امید یه لحظه دیدنش به جان میخرم

::
::

فرشته مهربون از آسمون اومد پایین و گفت:
ازین دنیا چی می خوای تا برات برآورده کنم !
گفتم: اونی که داره این اس ام اس رو می خونه
گفت: نگفتم که تمومه دنیا رو !

::
::

با نگاهی هرس کن علف های هرز دلتنگی ام را . . .

::
::

باز هم از چشمه لبهای من/تشنه ای سیراب شد سیراب شد
باز هم در بستر آغوش من /رهروی در خواب شد در خواب شد
(فروغ)

::
::

نه سرو و نه باغ و نه چمن می خواهم
نه لاله نه گل نه نسترن می خواهم
خواهم ز خدای خویش کنجی خلوت
من باشم و آن کسی که من می خواهم . . .

::
::

آنکه باید بسوزد و بسازد منم / آنکه دائم بی تو میسوزد منم
آنکه آتش زد به قلب من تویی / آنکه خاموش است و میسوزد منم . . .

::
::

هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر
با قلب عاشق و بدنی عاشقانه تر
تکرار شو حوالی دستان خسته ام
شاید مرا رقم بزنی عاشقانه تر . . .

::
::

ای داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبکسران سنگین دل شد

::
::

زندگی سخت است تو آسان بگیر
زندگی درد است تو درمان بگیر
زندگی مار است تو جانش بگیر
زندگی جام است تو کامش بگیر . . .

::
::

پر است خلوتم از یاد عاشقانه ی او / گرفته باز دل کوچکم بهانه ی او
نسیم رهگذر این بار هم نیاورده / به دست قاصدکی نامه با نشانه ی او

::
::

هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم
ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد
خوش به حال تو که خودت را راحت کردی
یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من

::
::

قلب تنها چیزی است که شکسته اش هم کار میکنه

::
::

هنوز هم از تمام کارهای دنیا ، دلبستن به دلت بیشتر به دلم میچسبد

::
::

زخم که میخوری ، مزه مزه اش کن ، حتما نمکش آشناست !

::
::

من را از هر طرف نگاه کنی ، عاشق تو از آب در می آیم !

::
::

قلب کال من در فصل دست های تو می رسد
فصلی برای تمام رویاها ، دستی برای تمام فصل ها

::
::

بند دلم را به کفش هایت گره زده بودم که هرجا رفتی دلم را با خود ببری
غافل از اینکه تو پابرهنه میروی و بی خبر ! 

نوشته شده در شنبه 14 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:55 توسط تینا| |

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 11:40 توسط تینا| |

 


 

خدا گریه ی مسافرو ندید                                                 

 

دل نبست به هیچکس و دل نبرید

 

آدما برای دوری از دیار

 

جاده رو برای غربت آفرید

 

جاده اسم منو فریاد میزنه

 

میگه امروز روز دل بریدنه

 

کوله باری که پر از خاطره هاست

 

روی شونه های مظلوم منه

 

از تموم آدمای خوب و بد

 

از تموم قصه های خوب و بد

 

چی برام مونده به جز یه خاطره

 

نقش گنگی تو غبار پنجره

 

جاده آغوششو وا کرده برام

 

منتظر مونده که من باهاش بیام

 

قصه تلخ خداحافظی رو

 

میخونم با اینکه بسته است لبهام

 

پشت سر گذاشتن خاطره ها

 

همه ی عشق ها و دلبستگی ها

 

خیلی سخته ولی چاره ندارم

 

جاده فریاد میزنه بیا

 

پشت سر گذاشتن خاطره ها

 

همه ی عشق ها و دلبستگی ها

 

خیلی سخته ولی چاره ندارم

 

جاده فریاد میزنه بیا

 

نوشته شده در چهار شنبه 11 بهمن 1391برچسب:,ساعت 10:38 توسط تینا| |

دلم مثل دلت خون شقایق
چشم‌هام دریای بارون شقایق
مثل مردن می‌مونه دل بریدن
ولی دل بستن آسونه شقایق

شقایق درد من یکی دوتا نیست
آخه درد من از بیگانه‌ها نیست
کسی خشکیده خون من رو دستهاش
که حتی یک نفس از من جدا نیست

شقایق وای شقـــایق
گـل همیشه عاشـــق

شقایق اینجا من خیلی غریبم
آخه اینجا کسی عاشق نمی‌شه
عزای عشق غصه‌ا‌ش جنس کوهه
‌دل ویرون من از جنس شیشه
شقایق آخرین عاشق تو بودی
تو مردی و پس از تو عاشقی مرد
تو رو آخر سراب و عشق و حسرت
ته گلخونه‌های بی‌کسی برد

شقایق وای شقـــایق
گـل همیشه عاشـــق

دویدیم دویدیم و دویـــدیم
به شب‌های پُر از قصه رسیدیم
گره زد سرنوشتهامون رو تقدیـــر
ولی ما عاقبت از هم بریدیـــم
شقایق جای تو دشت خدا بود
نه تو گلدون نه توی قصه‌ها بود
حالا از تو فقط این مونده باقی
که سالار تموم عاشق‌هایی

شقایق وای شقـــایق
گـل همیشه عاشـــق

شقایق وای شقـــایق
گـل همیشه عاشـــق

شقایق وای شقـــایق
گـل همیشه عاشـــق

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:1 توسط تینا| |

 

فرشته ی زمینی                        دیوونتم میبینی

نامه برات نوشتم                        رو برگای گل یاس

چرا من اینجا موندم                     اما دل تو اونجاس

فرشته ی زمینی                        دیوونتم میبینی

نامه برات نوشتم                        رو گلای بنفشه

عشق تو عین یاقوت                   سرخه و می درخشه

نامه برات نوشتم                       روی گلای لاله

راستی که داشتن تو                  برای من محاله

غصه هامو نوشتم                      روی گلای پونه

هرچی بگی میگم چشم             ساده و بی بهونه

فرشته ی زمینی                       دیوونتم میبینی

گریه هامو نوشتم                      رو قطره های شبنم

ببین چه بد میگذره                    بی تو به قلب مریم

واسه تو عاشونه                       رو آسمون نوشتم

کارم گذشته از عشق               من از جنون نوشتم

فرشته ی زمینی                      دیوونتم میبینی

نبودی زندگیمو                         تلخ و سیاه کشیدم

با ترن سرنوشت                      پشت سرت دویدم

دور بودی خیلی اما                   آخر بهت رسیدم

گفتی اگه عاشقی                   همه باید بدونن

تو نگی ٬ از تو چشمات             فکر تو رو بخونن

فرشته ی زمینی                     دیوونتم میبینی

گفتی تمام دنیا                      باید خبردار بشن

حتی اونا که مردن                  دوباره بیدار بشن

بندارو پاره کردم                    دیوارا رو شکستم

از دریاها گذشتم                  کنار تو نشستم

فرشته ی زمینی                 دیوونتم میبینی

دور چشای نازت                 مات و دیوونه گشتم

از هرچی که عزیز بود           به خاطرت گذشتم

عقلو دادم به دریا                  عاشقیشو دزدیدم

ترس و فراری دادم                 نفس هاتو بوسیدم

فرشته ی زمینی                   دیوونتم میبینی

واسه حیات قلبت               درخت بید آوردم

تا تو بیای دنبالم               اسب سفید آوردم

رویاهامو اوردم                   با طعم عشق پاییز

با تو دیگه بهشته               نه تلخه ٬ نه غم انگیز

فرشته ی زمینی                    دیوونتم میبینی

آرزوهامو چیدم                     از رو درخت سیبم

کنار تو که باشم                   نه خستم نه غریبم

خاطره هاتو آروم                       لای حریر پیچیدم

خدام اگه بخوادت                تو رو بهش نمی دم

سمفونی صداتو                   چیدم کنار بارون

بارون دیگه نبارید                گم شد تو لحظه هامون

صدای ابریشمیت               جادوی رنگ و نوره

قصر قشنگ چشمات             مرمریه ٬ بلوره

فرشته ی زمینی                 دیوونتم میبینی

ترانه هام تموم شد              چی کار کنم عزیزم

قلبمو دادم به تو                پس چی به پات بریزم

چشماتو واکن گلم                 زندگیمو آوردم

برای ولین بار                   با داشتن تو بردم

فرشته ی زمینی             دیوونتم میبینی

نگین انگشتر                   آسمون بلندی

عشق ترانه هامو              یه وقتا میپسندی

قصه ی دیوونگیم               به کهکشون می رسه

کار من از دست تو                  به یه جنون می رسه

فرشته ی زمینی                 دیوونتم میبینی

سفیدی شوق برف               اوج رو قله هایی

من اینجا پیش توام             توام بگو کجایی

ماه نگات بتابه             چشمامو وا میکنم

فقط واسه من بخون              دارم نگاه میکنم

عین صلیب و معبد                 عزیزی و مقدس

اسم تو رو آوردن                 مشکله اما ساده س

واسه به تو رسیدن             یکی شد آسون وسخت

وقتی تو مال من شی            دنیا داره یه خوشبخت

فرشته ی زمینی                 دیوونتم میبینی

 


نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:50 توسط تینا| |

 

اون شب خاکستری که تو رفتی

ماه راهشو از آسمون جدا کرد

کهکشونی که پر بود از ستاره

تک تک سیاره هاشو صدا کرد

نگین انگشتر ابرا افتاد

بین غبار و مه و سایه گم شد

انگار که چشمای پلید ابلیس

به سرنوشت هممون نگاه کرد

پولک بالای فرشته ها ریخت

ماه از نردبون اوجش افتاد

قصه ی رفتن تو خیلی ساده

روز فرشته هامونو عزا کرد

اشکای دختری که عاشقت بود

چکید رو تقویم و همونجا خشکید

باز دخترک رویاشو سرزنش کرد

کجای بودنش با تو خطا کرد

غروب رو مخمل نگاش نشست و

سقف بلوری چشاش تکون خورد

تو گرگ و میش بغض و حسرت و درد

تنها واسه برگشتنت دعا کرد

چشمای رنگ عسلت چیا داشت

که دیگه خورشید توی آسمون نیست

گوشه ی چشمی ام به من نداشتی

شاید همون تو رو واسم خدا کرد

شیشه ی قاب آرزو ترک خورد

یه بید مجنون سر گذاشت به صحرا

دختری رو که ثروتش تو بودی

رفتن بی سر و صدات گدا کرد

کدوم اشارت منو تا جنون برد

تو روی خوش به من نشون ندادی

پس این چه حسی بود که بهتر از خون

تو رو تو قلب و رگ و ریشه جا کرد

پس کوچه ها همه رسید به بن بست

قحطی بارون شد و برف و خوبی

یه پر کشیدن موقت تو

عمر تمام سالا رو سیا کرد

قربونی خواستی بگو فصلا هستن

به جز تولدت که تو بهشته

زمستون و اسفند و به خاطر تو

نذر غریبی پرنده ها کرد

دیگه بیا این طرفا نفس نیست

دریا به آخر خودش رسیده

قفل و قفس هوامونو گرفته

باید یه جور آسمونو رها کرد

از وقتی رفتی همه چی شکسته

از دل و پنجره تا عهد و آینه

نامه دیگه به مقصدش نمیره

نامه ها رو دیگه نمیشه تا کرد

آب پاشیدم که زود بیای عزیزم

هرچی قسم بود پای تو نوشتم

نمی دونم کسی دعا بلد نیست

یا مرغ آمین پشتشو به ما کرد

روزامو می دوزم به در به چشمام

فقط تو رو از همه دنیا می خوام

تا برسی از روی کوه مشرق

باید تمام جاده ها رو وا کرد

بوسه و التماس و عطر پونه

فرش طلای قدمای نازت

خونه ی آسمون هفتم آباد

که توی قصرم تو رو پادشا کرد

 

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:49 توسط تینا| |


 

چشامو بستم و دارم تو رو بهتر میبینم

اما چشم تو بازم منو نگا نمی کنه

عمریه دارم صدات می کنم و جواب می دی

عمریه چشات ولی من و صدا نمیکنه

نمی دونم چرا من شدم به عشق تو اسیر

چرا عشق من چشاتو مبتلا نمی کنه

دلو پیچیدم لای یه برگ ناز گل سرخ

چشات اما به دلم هم اعتنا نمی کنه

جون من خیلی کمه اما فدات گرچه آدم

جونشو برای هرکسی فدا نمی کنه

غنچه ی آرزوهام می شکفه با خنده ی تو

حتی خوشبختی من اخماتو وا نمی کنه

می دونم نمی شه سرنوشت ما یکی باشه

تو می گی آدم عاقل که خطا نمی کنه

نه دلت تنگه واسم نه حرفی داری بزنی

آخه سنگم با شیشه اینجوری تا نمی کنه

من می گم عاشقتم فقط به قیمت یه جون

تو قبول نمی کنی دل اشتباه نمی کنه

من می گم خداکنه یجوری مال من بشی

نمی دونم چرا این کارو خدا نمی کنه

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:46 توسط تینا| |


 

عاشق و معشوق ها ای کاش انقد بهم شک نداشتن

سقف اعتمادامون کاش انقدر ترک نداشتن

چی میشد دست من و تو همیشه تو دست هم بود

از ما هرچی که می گفتن واسه ی عاشقی کم بود

چی می شد بی التماسم تو می اومدی به خونه

چی می شد دلت می دونست که باید پیشم بمونه

چی می شد می سوخت دلامون واسه التماس سیبا

چی می شد دنیا رو یک شب بسپاریم دست غریبا

چی می شد من رو تو یک شب ببری به زیر بارون

حتی به قیمت مرگ عزت و آبروهامون

کاش برای کشتی عشق یکی از ما ناخدا بود

که می رفتیم اونجا غیر ما فقط خدا بود

چشمای ناز تو ای کاش یه ضریحی داشت طلایی

انقدر دورش می گشتم که نشه پیداش جدایی

کاشکی یادمون نمی رفت عهدامون بدون علت

واسه ی دفاع از خود دست نمی زدیم به تهمت

کاشکی عهدامون نمی شکست با یه اتفاق ساده

به دلیل اینکه آدم توی این دنیا زیاده

کاش برای اون مهم بود چشام از خاطره خیسه

گفته بودم که دل من برای اون می نویسه

یادته واست نوشتم روی صفحه های رنگی

حیفه که پیشم نمونن چشای به این قشنگی

گفتی تنها راهه پرواز ولی آسمون چه دوره

واسه تو فرقی نداره که دسات مثل بلوره

کی میگه سرمای بهمن واسه باریدنه برفه

ایراد از عشق من و توست که همش اسیر حرفه

نگرانم واسه اون روز که بازم تازه شه داغم

می دونم یه روز نزدیک نمیای دیگه سراغم

من خودم دیدم ستاره نور نداره بی فروغه

تو اصن دوسم نداشتی هرچی که گفتی دروغه

هنوزم عاشقتم جون چشمات جون دریا

ولیکن یادت بمونه خوب منو گذاشتی تنها

میخواد دعاهای ما واسه همدیگه بگیره

یکی از ما با شهامت واسه اون یکی بمیره

انقدر بین دلا و حرفای ما اختلافه

این روزا درد غریبی می کنه ما رو کلافه

چی میشه با هم بسازیم یه روزی یه شهر تازه

بدون اینکه بگیریم از کسی حتی اجازه

یادگاری بنویسیم کاش رو گلبرگای قرمز

بنویسیم که عزیزم هرجا باشم بی تو هرگز

کاش نشه زندگیامون یه روزی اسیر تکرار

و یادت میاد عزیزم گفتی به امید دیدار ؟

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:41 توسط تینا| |

 

لالا لالا گل ریحون

دوتا فال و دوتا فنجون

توی فنجون تو لیلی

تو خط فال من مجنون

لالا لالا گل خشخاش

چه نازی داره تو چشماش

پر از نقاشیه خوابت

تو تنها فکر اونا باش

لالا لالا گل پونه

گل خوش رنگ بابونه

دیگه هیچکس تو این دنیا

سر قولش نمیمونه

لالا لالا شبه دیره

بببین ماهو داره میره

هزارتا قصه هم گفتم

چرا خوابت نمیگیره؟؟

لالا لالا گل لاله

نبینم رویاهات کاله

فرشته مثل تو پاکه

فقط فرقش دوتا باله

لالا لالا گل رعنا

میخواد بارون بیاد اینجا

کی گفته تو ازم دوری ؟؟

ببین نزدیکتم حالا

لالا لالا گل پسته

نشی از این روزا خسته

چقد خوابی که میشینه

تو چشمای تو خوشبخته

لالا لالا گل مریم

نشینه تو چشات شبنم

یه عمره من فقط هرشب

واسه تو آرزو کردم

لالا لالا گل پونه

کلاغ آخر رسید خونه

یکی پیدا میشه یه شب

سر هر قولی میمونه

لالا لالا گل زردم

چراغارم خاموش کردم

بخواب که مثل پروانه

خودم دور تو میگردم

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 19:24 توسط تینا| |

جملات زیبا گیله مرد مهربان باش

    مردم اغلب بی انصاف، بی منطق و خود محورند، ولی آن ها را ببخش.

    اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند، ولی مهربان باش.

    اگر موفق باشی دوستان دروغین و دشمنان حقیقی خواهی یافت، ولی موفق باش.

    اگر شریف و درستکار باشی فریبت می دهند، ولی شریف و درستکار باش.

    آنچه را در طول سالیان بنا نهاده ای شاید یک شبه ویران کنند، ولی سازنده باش.

    اگر به شادمانی و آرامش دست یابی حسادت می کنند، ولی شادمان باش.

    نیکی های درونت را فراموش می کنند، ولی نیکوکار باش.

    بهترین های خود را به دنیا ببخش حتی اگر هیچ گاه کافی نباشد.

    و در نهایت می بینی هر آنچه هست همواره میان « تو و خداوند» است نه میان تو و مردم.

 

نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:41 توسط تینا| |

                                           

 

ماهگیر دلش سوخت !
 

این بار ماهی قلاب را رها نمیکرد ,
 

بقیه جملات زیبا در ادامه مطلب


ادامه مطلب
نوشته شده در سه شنبه 10 بهمن 1391برچسب:,ساعت 15:33 توسط تینا| |

www.parsnaz.com|جدیدترین اس ام اس و جوک خنده دار و طنز 

 

مراحل چهارگانه تحقیق در ایران:

 

 

Ctrl+A

 

 

Ctrl+C

 

 

Ctrl+V

 

 

Ctrl+P

 

 

.

 

 

.

 

 

.

 

 

 متوسط میزانی که یک خانم در طول عمرش روژلب میزنه چقدره؟


 

دو کیلوگرم

 

 

روژلب حاوی ۳۰۰ گرم سرب میباشد

 

 

که ۶۸ درصد میزان سرطان را در آقایان افزایش میدهد !

 

 

چون آنها هستن که کوفتش میکنن !


 

.

 

 

.

 

 

.

 

 

حیف نون میفته دنباله دختره ، بهش میگه دوست دارم


 

دختره میگه نیا دنبالم اسیر میشی ها


 

میگه انقدر میام دنبالت تا شهید بشم!

 

 

.


 

.


 

.

 

 

سوال گزینه ای :

 

 

اگر مادر زن و یا زن شما در حال غرق شدن باشند

 

 

و شما فقط یک حق انتخاب داشته باشید میروید

 

 

سینما  ؟ یا رستوران !؟

 

 

.

 

 

.

 

 

.


 

از سخنان قصار حیف نون  :

 

 

هر چی کمتر بهش بیشتر فکر کنی ، بیشتر دردش کمتر میشه!

 

 

.


 

.

 

 

.

 

 

کنکوری های عزیز ! هیچکس از شما توقع نداره ! امید امام هم به دبستانی ها بود !

 

 

.

 

 

.

 

 

.

 

 

غضنفر تا ده سال برای مادرش عزاداری می کرد

 

 

بهش میگن : آخه چقدر گریه می کنی ده سال گذشته


 

میگه : آخه هر وقت یادم میفته که موقع خاکسپاریش


 

چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش می گیره !


 

.


 

.

 

 

.

 

 

////////////////////// //


سرشمارى ترشیده هاست قربون دستت یه خط بکش بده بعدى ! 

 

 

.

 

 

.

 

 

.


 

غضنفر روشن فکر می شه پشه ها دور سرش جمع میشن !


 

.

 

 

.

 

 

.

 

 

دیگران را ببخش … نه به خاطرِ اینکه سزاوارِ بخشش اند …

 

به دلیلِ اینکه: گورِ بابا شون !!! 

 

 

.

 

 

.


 

.

 

 

اس ام اس شب امتحان

 

 

یه احمقی یه درسی اختراع میکنه


 

هزار تا عاقل نمیتونن پاسش کنن!!


 

.

 

 

.

 

 

.


 

دعای تابستان

 

 

انی یحب کولر و اسپیلیتا و لعن الله بخاریا و شوفاژا

 

 

ولعن الله کنتر دیجیتال و لعن الله یارانه برق شدیدا

 

 

.

 

 

.

 

 

.

 

 

میدونی چی از صدتا فحش بدتره ؟؟


 

مشترک گرامی با شارژ ۱۰۸۵۰۰۰ ریال دیگر برنده ۱۰۰۰ریال اعتبار رایگان می شوید !


 

 

.


 

تحقیقات نشون داده شوهران سیگاری تمایل بیشتری برای

 

 

گذاشتن آشغال دم در نسبت به شوهران غیرسیگاری دارند!


 

پس داشتن یه شوهر  سیگاری خودش یه امتیازه!

 

 

.

 

 

.

 

 

حیف نون میرسه به یه هیئت ، از یکی جلو در میپرسه ، آقا اینها این تو چی کار میکنن؟


 

یارو میگه: اینها ده روز سینه میزنن


 

 میگه: ای بابا ، ایلده کنترات بده ۳ روزه میزنیم !


 

.

 

 

.

 

 

یه نفر میره دزدی، چیزی پیدا نمی‌کنه؛ از لجش مشق بچه را خط میزنه!

 

 

.

 

.

 

 

شوهره به زنش میگه: برای شام دوستمو دعوت کردم خونه

 

 

زنش می گه: چرا این کارو کردی ؟ ظرفا کثیفن ، ببین خونه چقدر به هم ریخته است

 

 

شوهر می گه: آخه اون زده به سرش بره زن بگیره !

 

 

.

 

 

.

 

 

.


 

هیچ وقت حسرت چیزایو رو که نداری نخور

 

 

مثه عقل، فهم، شعور، درک، انسانیت ،شخصیت، خوشگلی

 

حالا مثلا من دارم کجا رو گرفتم !؟

نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:47 توسط تینا| |



دیوانه نیستم !

فقط ، فقط طوری “خاص” که دیگران نمیتوانند ، تو را “دوست” دارم

.

.

.

چه باشه چه نباشه ، محبت سر جاشه / چه داری چه نداری ، تو عزیز روزگاری . . .

.

.

.

برای پیش تو بودن “بلیط” لازم نیست

مرور قصه ی دل کافی ست . . .

.

.

.

درست زمانی که سرت جای دیگری گرم است ؛ دل من همینجا یخ میزند !

چه فاصله زیادی است از سر تو تا دل من . . .

.

.

.

خاطره ها را رشوه میدهم به روزهایم تا از بی تو بودن صدایشان در نیاید  !

.

.

.

خدایا این “قسمت” رو کجا فرستادی که هر وقت نوبت من میشه ، میگن “نیست” ؟

.

.

.

نمیپرسی تو حالی از دل غمگین و بیمارم / ولی من هر کجا باشم ، خیالت را به سر دارم .

.

.

.

از لحظه ای که چشم باز میکنم

کار شروع میشود

نظارت و برسی کیفیت تک تک اعضای بدن

قلب … چشم … گوش …

مبادا ذره ای

از عاشق تو بودن منحرف شده باشند . . . !

.

.

.

همه دردم این بود

عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود . . . !

.

.

.

سهم “من” از “تو” عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست

 همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند !

.

.

.

نزدیکی در فاصله نیست ، در اندیشه است و تو اکنون مهمان اندیشه ی منی . . .

.

.

.

یوسف و زلیخا را بی خیال !

من

در آغوش  همین پیراهن  یادگاری

هزار سال جوان تر میشوم . . . !

.

.

.

 پنداشتی که چون ز تو بگسستم /  دیگر مرا خیال تو در سر نیست

اما چه گویمت که جز این آتش /  بر جان من شراره ی دیگر نیست . . .

.

.

.

برایت مینویسم دوستت دارم

میدانم که نمیدانی

ولی میدانم که میخوانی آرزویم این است که نخوانده بدانی . . .

.

.

.

با توام بی حضور تو ، بی منی با حضور من

می بینی تا کجا وفادار ماندم تا دل نازک
پروانه نشکند ؟

همه ی سهم من از خود دلی بود که به تو دادم . . .

.

.

.

نشسته ام ، کجا ؟ کنار همان چاهی که تو برایم کندی

عمق نامردی ات را اندازه می گیرم !

.

.

.

ذهنم فلج می شـــــود… وقتی می خوانمت

و تو حتی نمیگویی

جـــــــــانم . . .

.

.

.

با تو زیر بارانم ، چتر برای چه ؟ خیال که خیس نمی شود !

.

.

.

پایان سریال دروغ هایت بود آخرین لبخندت

و چه ساده بودم من که تا تیتراژ پایانی به پای تو نشستم . . .

.

.

.

دوستی ها کمرنگ ، بی کسی ها پیداست / راست گفتی سهراب ، آدم اینجا تنهاست . . .

.

.

.

چه رسم تلخی ست

تو ، بی خبر از من و تمام من ، درگیر تو !

.

.

.

دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …

اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .

.

.

.

دیکتاتور

تویی و آغوشت !

که هر بار

مرا تسلیم می کند . . . !

.

.

.

روی کفنم بنویسید

موریانه ها

زهرمارتان

این تن که می خورید

حسرت شیرین بود

که خاک به آغوش کشید !

.

.

.

مستانه هایم شروع می شود

آن گاه که گیسوهایت را در شراب، جلا می دهی

.

.

.

آنقدر میوه های سمپاشی شده به خوردمان دادند

که این روزها

با حرف هایمان هم ، آدم می کشیم . . .

.

.

.

تراشکـــــــار ماهـــــــری شده ام بس کـــــــه تـــــــو نیـــــــامدی

و من بـــــــرای دلــــــــم بهانـــــــه تراشیدم . . . !

.

.

.

باد آورده را باد می برد

اما

تو که با پای خودت آمده بودی . . .

.

.

.

ای همیشه جاودانه در میان لحظه هایم

غصه معنایی ندارد تا تو می خندی برایم  . . .

.

.

.

بی هیچ صدائی می آیند

زمانی که نمی دانی

در دلت یک مزرعه آرزو می کارند و…

بی هیج نشانی از دلت می گریزند

تا تمام چیزی که به یاد می آوری

حسرتی باشد به درازای زندگی

چه قدر بی رحمند رویاهـا . . .

.

.

.

خنده ام میگیرد

وقتی پس از مدت ها بی خبری

بی آنکه سراغی از این دل آواره بگیری

میگویی : دلم برایت تنگ است

یا مرا به بازی گرفته ای

یا معنی واژه هایت را خوب نمیدانی

دلتنگی ارزانی خودت . . .

.

.

.

خدا ما رو برای هم نمی ‏خواست / فقط می ‏خواست همو فهمیده باشیم

بدونیم نیمه ما ، مال ما نیست / فقط خواست نیمه ‏مون و دیده باشیم

تموم لحظه‏ های این تب تلخ / خدا از حسرت ما با خبر بود

خودش ما رو برای هم نمی ‏خواست / خودت دیدی دعامون بی ‏اثر بود  . . .

.

.

.

دلم می خواهد نامت را صدا کنم

یک طور دیگر

جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد

یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم

دلم می خواهد نامت را صدا کنم

یک طور که دلت قرص شود که من هستم

یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی

نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:42 توسط تینا| |

الفبا برای سخن گفتن نیست / برای نوشتن نام توست اعداد

پیش از تولد تو به صف ایستاده اند

تا راز زاد روز تو را بدانند

 تولدت مبارک

                                     

زبان ما قاصر است از شکر نعمت تولد و حس بودن شما

در روز تولدت سر بر زمین سائیده و از درگاه حضرت حق نهایت سپاس خود را بجا آورده

و برایت  سالهای سال عمر با عزت و برکت خواستاریم .

باشد که بقاء عمرت با عزت و سربلندی و توام با خدمت باشد . . .

ادامه در ادامه مطلبwww.parsnaz.ir - عکسهای متحرک و زیبای تولدت مبارک


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 20:20 توسط تینا| |

                     عکس های رمانتیک عاشقانه - www.taknaz.ir

نگران نباش ، نمی شود دوستت نداشت ، لجم هم بگیرد از دستت ، دفترچه خاطراتم پر از فحش های عاشقانه می شود .
.
.
هر شب از پشت صفحه ی کوچک موبایلم در آغوش میگیرمت و نمیدانی چه آر
امشیست همین آغوش خیالی
.
.
عشق مثل خورشید میمونه ، هنوز
از طلوعش لذت نبردی از غروبش دلگیر میشی
.
.
هر دو دستم به دع
ا بردارم ، تا هر آنجا که خوشی هست تو آنجا باشی
.
.
بیا جایمان را عوض کنیم ، دلم لک زده بر
ای اینکه کسی عاشقم باشد .


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:44 توسط تینا| |

 

 


من "تــــــو" را به دلم قول داده ام ...
نگذار بد قول شوم ..


به گمانم یادت پنجره ی احساسم را میکوبد ، چرا که در دلم هوای دلتنگی به پاست


آنان که عشق را می فهمند عذاب میکشند
و آنان که عشق را نمی فهمند عذاب میدهند.....!


شیشه ی نازک احساس مرا دست نزن.. چندشم می شود از لکه ی انگشت دروغ


خوشتر از قالي کرمان غزلي ساخته ام، نخ به نخ زير قدم هاي تو انداخته ام، من همان قالي پاخورده ي خاک آلودم، که دلم را به تمناي دلت باخته ام.


لبریز غزل بیا همی آهسته
چون آیه بخوان مرا کمی آهسته
آهسته مرا رها بکن از سر عشق
تا در تو رها شوم دمی آهسته


بعد از گذشت ِاین همه سال عاشقم هنوز
هر چند اگر نمانده مجال عاشقم هنوز
در آرزوی بوسه ای از آن لبم، ببین!
با این همه امید محال عاشقم هنوز


تا دوباره دیدنت...
این رختخواب را "وارونه" خواهم خوابید!
...
"خیانت" است به تو!
سر بر کنار "خیالت" گذاشتن!


دل خوش میطلبم سیری چند؟
پای در بند به زنجیری چند؟؟
با چنین باده و جامی ساقی
تو بگو عشق و صفا سیری چند؟؟


دنیای آدم برفی ها دنیای ساده ایست
اگر برف بیاد هست ، اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من ، اگر تو باشی هستم ، اگر نباشی …!


دلم را ساده گیر آورده ای
تو نه مستاجر، اسیر آورده ای
تو تمام رهن قلبت پیش پیش است
نگو بازم که دیر آورده ای !


ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم
غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم
قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم
آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم
کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم


آشفته دلان را هوس خواب نباشد ، شوری که به دریاست به مرداب نباشد


شوقی، که چو گل دل شکفاند، عشق است
ذهنی، که رموز عشق داند، عشق است
مهری، که تو را از تو رهاند، عشق است
لطفی، که تو را بدو رساند، عشق است


روزگاری هستی ام را می نواخت ، آفتاب عشق شور انگیز من
این زمان خاموش و خالی مانده است ، سینه ی از آرزو لبریز من


نبض زندگی هنوز می زند ، من و تو زنده ایم ، بهار در راه است
ستاره چشمک می زند ، غنچه ها باز شده اند
مرغ عشق من می خواند ، پس چرا ناامیدی . . . ؟


داشتم یک دل و آن هم به تو کردم تقدیم
بیش از این از من مسکین چه تمنا داری . . . ؟


هر جا دلت شکست ......قبل رفتن ..... خودت جاروش کن
تا هر ناکسی .......منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره.....


فاصله گرچه دست های ما را از هم جدا کرد ولی خوشحالم که جـرات ندارد به دل هایمان نزدیک شود


تو از زیبا ترین نیلوفر من ، بخوان غم را تو از چشم تر من
بدان این روی زرد از دوری توست ، که سر بیرون زد از خاکستر من


گلی دارم که تو گلها غریبه / نه نارنجه و نه لیمو و نه سیبه
گلی دارم به دست کس نمیدم ، خریدم گوهری و پس نمیدم


کاش هرگز در محبت شک نبود / تک سوار مهربانی تک نبود
کاش بر لوحی که بر جان و دل است / واژه تلخ خیانت حک نبود


میخوام به زودی ببینمت ، کنار چهار راه دلتنگی ، خیابان تنهایی ، کوچه دوستی


دو نگاهی که کردمت همه عمر ، نرود تا قیامت از یادم
نگاه اولین که دل بردی ، نگاه اخرین که جان دادم


این یه تار موی تو هست که به دنیا نمیدم
حتی اون شپش وسطشو !

عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود / جوینده ی عشق بی عدد خواهد بود
فردا که قیامت آشکارا گردد / هرکس که نه عاشق است رد خواهد بود


دلم را ساده گیر آورده ای
تو نه مستاجر، اسیر آورده ای
تو تمام رهن قلبت پیش پیش است
نگو بازم که دیر آورده ای !


عاشقی تنها مرحله ای از راه زندگی است که شوخی غرور در آن تابلویی ندارد


ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم
غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم
قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم
آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم
کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم


آشفته دلان را هوس خواب نباشد ، شوری که به دریاست به مرداب نباشد


شوقی، که چو گل دل شکفاند، عشق است
ذهنی، که رموز عشق داند، عشق است
مهری، که تو را از تو رهاند، عشق است
لطفی، که تو را بدو رساند، عشق است


روزگاری هستی ام را می نواخت ، آفتاب عشق شور انگیز من
این زمان خاموش و خالی مانده است ، سینه ی از آرزو لبریز من


نبض زندگی هنوز می زند ، من و تو زنده ایم ، بهار در راه است
ستاره چشمک می زند ، غنچه ها باز شده اند
مرغ عشق من می خواند ، پس چرا ناامیدی


داشتم یک دل و آن هم به تو کردم تقدیم
بیش از این از من مسکین چه تمنا داری . . . ؟


میگن شبا فرشته ها از آرزوی آدما، قصه میگن واسه خدا! خدا کنه همین شبا گفته بشه قصه ی تو واسه خدا


طب مدرن
طب سنتی
طب سوزنی
همه را امتحان کرده ام
درد بی درمان است درد دوریت !


از فکر من بگذر خیالت تخت باشد
من می تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد از این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش ،با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد ، هم بسازد


مسافرترین آدم دنیا هم
دست خطی می خواهد که بنویسد برایش
” زود برگرد “
طاقت دوری ات را ندارم


ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم
به نفسهای تو در س

نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:40 توسط تینا| |

ای كاش مثل مورچه ای بودم....
تا كمی از نگاهت را
برای این روزهای قحطی زده ام
پنهان می كردم


طعم گندم
وسوسه ی سیب
و شیطنت حوّا...
دهانم آب افتاد تا آدم شوم!!!


دیگر وقت رفتن است!
تا خانه دلت
راه زیادی باقی است
سفری در پیش است
آخر من
مسافر دل"تو" هستم!!!


"یک معادله ساده"
دلم مدیون توست و
عشقت
تنها داشته ام!
پس چگونه است که
این همه بدهی و سرمایه
برابر با داشتن تو نمیشود!؟!


"من"
هر شب
به زیبایی آسمانی می اندیشم
که ماهش "تو" هستی!


آسمان دلم
امشب عجیب بارانی است
چتر میشوی برایم؟


مگر قرار بود تیر نگاهت
مشقی باشد؟!
حالا باید بگویم که
دیدار به قیامت!!!


فنجان که بشکند
می ریزم روی میز
فرقی نمی کند
دستهای تو لرزیده باشد
یا پایه های میز
من سرد شده بودم!


هوا سرد شد
سرما توی رختخوابم غلت خورد
من
خوابهایم را سفت بغل کردم
شال گردن ام را دورشان پیچیدم
و تاصبح
همه ی ما عطسه می کردیم


عکس درون قاب
با وحشت
سرش را به دیوارها می کوبد
او دیگر
زندگی را
روی پوست اش احساس نمی کند


شهرمن رو به زوال است تو باید باشی /
دل من زیر سوال است تو باید باشی /
فال حافظ زدم آن رند غزل خوان میگفت /
زندگی بی تو محال است تو باید باشی


زنده باد آنکس که گاهی یادی از ما میکند!
از خجالت ما غریبان غرق دریا میکند!
حال ما میپرسد و از مهربانیهای خود این دل رنجور ما را عطر گلها میکند


دست من کوتاه از دیدار توست ، قلب من اما همیشه یاد توست،
بهترینم هر کجا هستی بدان ، هر کجا باشم قلبم یاد توست.


بي تو نمي شه باشم اي آخرين اميدم
اميد من تو هستي بي تو يه نا اميدم
در اوج با تو بودن نمي شه که جدا شد
نمي شه از دل تو دقيقه اي رها شد
اي بهترين رفيقم تو اوج بي کسي ها
نذار بشم اسيره غم هاي تلخ دنيا
رفيق من تو هستي تويي که بهتريني
تنها نذار بمونم تا اشکامو نبيني
دلم مي خواد هميشه کنار تو بمونم
به من نگو نميشه که از تو من بخونم
رفيق خوب من باش تو اين روزاي تاريک
منو رها کن از اين دنياي سرده کوچيک
نگو ميخواي جدا شي به ياد من نباشي
نگو ميخواي بري تو رفيق نيمه راه شي


ببین این اسمش دله! اگه قرار بود بفهمه فاصله یعنی چی، اگه قرار بود بفهمه که نمیشه، میشد مغز، دله دیگه، نمیفهمه


"شادی" پروانه ای است که هر چه تفلا کنی نمیتوانی آن را شکار کنی، باید آرام باشی تا روی شانه ات بنشیند، پس زندگیت سرشار از آرامش و شانه هایت پر از پروانه


نیستی همنفسم سهم دلم بی کسیه
تنهایی پر از غم و حسرت و دلواپسیه
بی تو این زنده بودن زندگی محسوب نمیشه
زخم رو قلب شکسته ام تا ابد خوب نمیشه


اینجا زمین است، زمین گرد است
تویی که مرا دور زدی!
فردا به خودم خواهی رسید
حال و روزت دیدنیست


دل نزد توست گر چه دوری ز برم
جویای توام اگر نپرسی خبرم
خالی نشود خیالت از چشم ترم
در قلب منی اگر چه جایی دگرم


هر روز نبودنت را بر دیوار خط کشیدم
ببین این دیوار لامروت دیگر جایی برای خط زدن ندارد
خوش به حال تو که خودت را راحت کردی
یک خط کشیدی تنها ، آن هم روی من . . .


تو را انگار یک جا دیده بودم
میان خواب و رویا دیده بودم
نگاهت همچو شبنم آشنا بود
گمانم بین گلها دیده بودم


زیبایی ها را چشم میبیند و مهربانی ها را دل! چشم فراموش میکند اما دل هرگز! پس بدان تا زمانی که دل زنده است فراموش نخواهی شد


سوختن قصه ی شمع است ولی قسمت ماست، شاید این قصه ی تنهایی ما کار خداست، آنقدر سوخته ام با همه ی بی تقصیری، که جهنم نگزارد به تنم تاثیری


به تو سوگند! به راز گل سرخ به پروانه که در عشق فنا میگردد زندگی زیبا نیست، آنچه زیباست تویی، تو که آغاز منو لحظه ی پایان منی


...مترسک گفت: ای گندم تو گواه باش مرا برای ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده ای بودم که از گرسنگی مرد


ما پیام دوست داشتنمان را با دود به هم میرسانیم! نمیدانم آن سو برای تو تکه چوبی هست یا نه؟ من اینجا جنگلی را به آتش کشیده ام!!


بی تو نمی شه باشم ای آخرین امیدم
امید من تو هستی بی تو یه نا امیدم
در اوج با تو بودن نمی شه که جدا شد
نمی شه از دل تو دقیقه ای رها شد
ای بهترین رفیقم تو اوج بی کسی ها
نذار بشم اسیره غم های تلخ دنیا
رفیق من تو هستی تویی که بهترینی
تنها نذار بمونم تا اشکامو نبینی
دلم می خواد همیشه کنار تو بمونم
به من نگو نمیشه که از تو من بخونم
رفیق خوب من باش تو این روزای تاریک
منو رها کن از این دنیای سرده کوچیک
نگو میخوای جدا شی به یاد من نباشی
نگو میخوای بری تو رفیق نیمه راه شی


دلم را ساده گیر آورده ای
تو نه مستاجر، اسیر آورده ای
تو تمام رهن قلبت پیش پیش است
نگو بازم که دیر آورده ای !


ای بهار زندگیم ، ای امید بودنم
غنچه ی لبهای تو ، گرمی شکفتنم
قامت رعنای تو ، قبله گاه دیدنم
آن نوای گرم تو ، بهترین شنیدنم
کنج آغوش دلت ، جاده ی رسیدنم

رو ادامه مطلب کلیک کن


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 9 بهمن 1391برچسب:,ساعت 16:30 توسط تینا| |


Power By: LoxBlog.Com